وابـستگی مـن با نـگاهـت شـروع شـد…
و دوبـاره بـا نـگـاهـت تـمام شد…
همان نگـاهی که روی هـمان نیـمکت به چـشمانم کـردی و گـفتی تـمامش کـنیم…
لـعـنتی…
تـو رفـتی…
مـنم رفـتم…
تـو بـه زنــدگی جـدیــدت…
و مـن هـم به سـپری کـردن روز بـه روز خــاطرات بـا تـــو بــودنـم…